تاریخ انتشار :دوشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۱ ساعت ۱۶:۳۹
۰
plusresetminus
زهرا فولادی ماهانی، همسر شهید حاج مهدی توسنگ گفت: سرهنگ نیروی انتظامی که در اوج گمنامی، درصف اول دفاع از جان و مال و ناموس مردم میهنش بودشهیدی که زمین گمنام و در آسمانها پرآوازه است.
فرماندهی که در زمین گمنام و در آسمانها پرآوازه است
به گزارش راه آرمان ساده است اما پرتالش، توانمند اما بی ادعا، دلسوز و مهربان است اما شجاع و غیور، چرا که او مرد 
میدان است، مرد میدانهای سخت و پرخطر. از همانها که وقتی میبینی بی درنگ به یاد بزرگ مردمیدان میافتید.
سیره همان سیره است و مکتب همان مکتب؛ مکتب شهید سپهبد سلیمانی. او عاشق سرداراست و قدم به قدم در راه او حرکت میکند، نه اینکه با جسمش در کنار او باشد؛ بلکه با جان و روحش همراه اوست.

آنگاه که دلش برای امنیت و آرامش وطن آرام و قرار ندارد، آن موقع که جانش را در خط مقدم مبارزه با شرارت و ناراستی سپر میکند، یا همان زمان که برای سرباز شهیدش، چون پدری دلسوز اشک میریزد. حکایت حکایت شهید مهدی توسنگ است.

سرهنگ نیروی انتظامی که در اوج گمنامی، درصف اول دفاع از جان و مال و ناموس مردم میهنش بود. کسی که اشرار منطقه از او به تنگ آمده بودند ودر نهایت، ناجوانمردانه او را به شهادت رساندند.

زهرا فولادی ماهانی، خواهر شهید روح ا... فولادی ماهانی و همسر شهید حاج مهدی توسنگ در گفتگو با راه ارمان گفت: آن روزها که شهید توسنگ به خواستگاری من آمدند در دانشکده افسری و در تیپ یکم امیرالمومنین  شهر تهران خدمت می کردند.

فولادی ماهانی افزود: ما آن موقع کرمان زندگی می کردیم، در شهریور ماه سال 1381 از من خواستگاری کردند چون ما دختر خاله و پسر خاله بودیم، همدیگر را کامل می شناختیم با این وجود هم مدت زمانی را به عنوان زمان نامزدی گذاشتیم تا بیشتر با روحیات همدیگر آشنا شویم.

وی بیان کرد: در حال برنامه ریزی مراسمات عقد بودیم اتفاقی افتاد که دست نگه داشتیم، در تاریخ 29 بهمن ماه سال 1381 برادرم، روح ا... فولادی ماهانی در سانحه سقوط هواپیما و برخورد آن به کوه های کرمان به شهادت رسید.

همسر شهید تاکید کرد: آن ها شهدای غدیر هستند که 276پاسدار هم به همراه برادرم بود که از ماموریت اززاهدان برمی گشتند و با در سانحه همگی به درجه و فیض شهادت نائل آمدند.

وی تصریح کرد: با شهادت برادرم، برنامه ی جشن عقد و عروسی ما هم کنسل شد و ما یک سال بعد در تاریخ خرداد ماه سال 1382 در محضر عقد کردیم، در مهرماه سال 1382 زندگی مشترک خود را بدون هیچگونه تجمالت و جشنی در تهران آغاز کردیم و خدا را شاکرم زندگی پر از معنویت، پاکی و زندگی که خودم دوست داشتم خدا به من عطا کرد.

فولادی ماهانی بیان کرد: دو فرزند دارم بنام های امیرحسین که کلاس 11و در رشته انسانی مشغول به تحصیل است و زینب که 12 سال دارد و کلاس ششم است.


وی افزود: یک هفته از شروع زندگی ما در تهران می گذشت، شهید توسنگ در یگان ویژه از 6 صبح تا 4بعدازظهرمشغول کار بودو تنها در خانه نشسته بودم خیلی دلتنگ برادرشهیدم بودم، که کناربخاری خوابم برد، درخواب دیدم که چادرنمازی به سر دارم و صدایی به من گفت: شما در آینده مثل همسر شهید صیاد شیرازی، همسر شهید می شوید و از خواب پریدم، حس عجیبی داشتم، تا مدت ها به این خواب فکر می کردم اما صالح ندیدم به همسرم بگویم با خودم می گفتم ایشان به عملیات می رود لحظات سخت وحساسی را تجربه می کند و با گفتن این موضوع ذهنش را درگیر نکنم.

همسر شهید  گفت: اما  مطمئن شدم بواسطه ی همین خواب که همسرم شهید می شود. به همین خاطر همیشه انتظار شهادت او را داشتم. من بعد از شهادت شهید توسنگ فهمیدم تنها من نبودم که رازی در دل داشتم ، شهید هم رازی را از من پنهان کرده بود و این راز بعد از شهادتش توسط همکار و همرزمانش 
آشکار شد.

وی اظهار کرد: شهید توسنگ بیشتر مواقع پایش را دراز می کرد و زانویش که درد می کرد کیسه آبگرم می گذاشت ، من می گفتم حتماکار سخت و عملیات هاست، اما حقیقت این بود که در پای او ترکش بوده و ترجیح داده بود به ما نگوید تا نگران نشویم، وقتی شنیدم جگرم آتش گرفت و بیشتر برای مظلومیت و گمنامی اش  و از دوران پر فراز و نشیب خدمت شهید اشک ریختم.

فولادی ماهانی بیان کرد: زمانی که امیرحسین یک ساله بودم شهید توسنگ به خاطر بی تابی های مادرشان انتقالی گرفتند و به کرمان آمدند و در حدود دو ماه در یکی از کالانتری های شهر کرمان خدمت می کردند و به علت متعهد بودن و اینکه ایشان از نیروهای کمیاب و با تجربه و زبده بود از قرارگاه عملیاتی رسول ا... زاهدان درخواست پذیرش دادند و وی جهت خدمت به زاهدان سفر کرد.

همسر شهید ادامه داد: آن روزها دوری و به تبع آن سختی های زندگی بود اما سعی می کردم کاری کنم که روزها به خوبی پیش بروند و سخت نگذرد، فرزند اولم ۲ ساله بود و ما در کرمان ماندیم، زاهدان از کمترین امکانات بی بهره بود و آب بی کیفیت وشوری داشت، ما ماندیم و حاج مهدی حدود ۹ ماه در آنجا خدمت کرد او با کویر آشنا بود، سختی هایش را به جان می خرید، اما برای ما سخت بود .

وی افزود: بعد از ۹ ماه با دستور جدید مجددا به کرمان برگشت و در قرارگاه عملیاتی ابوذر استان کرمان مشغول به خدمت شد و دو سال اول خدمت به عنوان فرمانده یگان تکاور زهکلوت انتخاب شد، زهکلوت بخشی بین مرز کرمان و سیستان و بلوچستان است که از نظر تردد اشرار و جابحایی مواد مخدر متاسفانه جای شلوغی است .

فولادی ماهانی بیان کرد: شهید توسنگ حدود ۲ سال که در آن منطقه خدمت می کرد همیشه درگیر عملیات بود، گرمای آن منطقه وحشتناک بود، اما شهید توسنگ عاشقانه خدمت می کرد و حدود ۱۰روزی یکبار هم به ما سر می زدند .

همسر شهید گفت: اگر از هر کدام از مردم منطقه زهکلوت بپرسید هنوز که هنوز است خاطرات آقای توسنگ تو ذهنشان هست وهمیشه از خوبی های شهید می گویند.

وی تصریح کرد: شهید توسنگ نه تنها به عنوان فرمانده نظامی آنجا بود بلکه برای زن ومرد آنجا به عنوان یک برادر و یک پدر دلسوز بود.

فولادی ماهانی تاکید کرد: حدود پانزده سال پیش شهید توسنگ بنای کمک های معیشتی را درمنطقه ی زهکلوت نهاد. وی را از یگان تکاوری زهکلوت به عنوان فرمانده یگان تکاور راور انتخاب کردند و در بهمن ماه سال ۱۳۸۸در راور شروع به خدمت کرد .

وی افزود: کارنامه وی در راور در زمینه ایجاد امنیت در منطقه ، مبارزه با مواد مخدر و کشفیات مواد مخدر و .. درخشان ترین کارنامه نسبت به فرماندهان قبل بود . اما متاسفانه مدتی که در راور بود خیلی اذیت شد.

فولادی ماهانی گفت: ۲۷ شهریور سال ۱۳۹۰ خدمت وی در راور تمام شد و به عنوان فرمانده یگان تکاور 145امام حسن عسکری که بین شهر ماهان و کرمان بود انتخاب شد و باز کارش عملیات درگیری با اشرار و قاچاقچیان بود .


وی ادامه داد: بعد از آن حدود یک سال و نیم در اواخر سال 1392 از قرارگاه عملیاتی ابوذر بیرون آمد و وی در 14 فروردین 1393 به عنوان معاونت عملیات ناحیه انتظامی کرمان در ستاد خدمت کرد و بعد از آن به عملیات برگشت و دو سال به عنوان فرمانده یگان اطلاعات عملیات ماهان منصوب شد .

فولادی ماهانی گفت: بعد از آن حدود نه ماه درمعاونت عملیات ناحیه انتظامی کرمان واحد مرفوک خدمت کرد این مدت برای شهیدتوسنگ خیلی سخت گذشت و بعد دو سال به عنوان فرمانده یگان اطالعات عملیات ماهان منصوب شد .

وی تصریح کرد: شهید توسنگ از 11 اردیبهشت سال 1396 تا بهمن 1398 به عنوان معاون عملیات استان در ستاد خدمت کردو زمانی که فرمانده انتظامی استان تغییر کرد و سردار ناظری فرمانده انتظامی استان شدند حکم شهید توسنگ را به عنوان معاون عملیات اطلاعات قرارگاه ابوذر استان به ایشان دادند.

همسر شهید گفت: شهید توسنگ در تاریخ 13 دی 1399 به عنوان سرپرست قرارگاه عملیات ابوذر استان انتخاب شدو در قرارگاه عملیاتی ماموریت ها و کار سخت عملیاتی همیشه بود و ادامه داشت تا اینکه وی در 26 آبان ماه 1401 بهفیض و درجه شهادت نائل آمدند.



وی افزود: همسرم در سپیده دم 26 آبان سال 1400در درگیری مسلحانه با اشرار و قاچاقچیان مواد مخدر در دشت سمسور، مرز بین استان کرمان و بلوچستان به شهادت رسید.

فولادی ماهانی در ادامه گفت: شهید فرمانده قرارگاه عملیات ابوذر استان کرمان بودو استان کرمان پهناورترین استان ایران است، هفت یگان تکاوری در این استان مستقر است که تا زمان حیات شهید مهدی توسنگ این هفت یگان تکاوری تحت مدیریت وی قرار داشت. 

همسر شهید تاکید کرد: شب 25 آبان طبق برنامه راننده و نیروها به دنبالش آمدند و به طرف بم حرکت کردندو شب در همان یگان تکاوری بم استراحت می کنندو صبح روز سه شنبه برای پایش کویر حرکت میکنند و سه شنبه وارد کویر می شوند.


وی افزود: همرزمان وی تعریف میکنند او که وارد کویر شد کمین چیده و نیروها را در سه قسمت مستقر کرد. تا ساعت 2 بعدازظهر که ما ناهار خوردیم خبری نشد. در یک جاشهید توسنگ با نیروها در کمین بود و در دو قسمت دیگر نیروهای دیگر قرار داشتند.

فولادی ماهانی بیان کرد: ساعت 2 دیدبان اعلام می کند موتوری وارد دشت شده و ظاهرا اسلحه ای هم همراه ندارد، نیروها برای بازرسی موتوری حرکت میکنند و به محض اینکه نزدیک موتوری میشوند او که مسلسلی در لباسش داشته، آن را از لباس خارج میکند و نیروها را به رگبار میبندد.

همسر شهید گفت: در این حادثه دو نفر از نیروها شهید و 6 نفر مجروح میشوند. موتوری بعد از این حمله، ماشین نیروی انتظامی را که حامل اسلحه بوده با خود از دشت خارج میکند و همزمان با این درگیری، شهید توسنگ دو 
ماشین اشرار را متوقف کرده و با آنها درگیر میشود.

وی تاکید کرد: آنها این دو ماشین را به شکل ماشین خاکی نیروی انتظامی درآورده بودند و 2 یا 3تن مواد مخدر داخل یکی از آنها قرار داده بودند و  درگیری آنها از ساعت 3 بعدازظهر تا ساعت 10 شب ادامه پیدا میکند. نیروهای کمکی هم وارد عمل میشوند، مجروحها و شهدا را منتقل میکنند و مرحله اول عملیات به این شکل تمام میشود. 

فولادی ماهانی اظهار کرد: شهید توسنگ درخواست نیروی کمکی میکند و نیروی کمکی در منطقه مستقر میشود تا صبح فردا منطقه را کامال پاکسازی کنند، آن شروری که ماشین نیروی انتظامی را با اسلحه هایش برداشته و فرار کرده بود، کمی که از منطقه دور میشود در گوشهای ماشین را متوقف میکند و برای اینکه زخمی شده بود، در همان ماشین میماند .


همسر شهید تصریح کرد: همرزمان شهید میگویند: آن شب بعد از اینکه مرحله اول عملیات تمام شد، شهید توسنگ شب تا صبح فقط گریه و از خدا طلب شهادت میکرد و میگفت: ایکاش من به جای این دو نفر شهید شده بودم. من فردا نمیتوانم جواب خانواده های آنها را بدهم .

وی ادامه داد: صبح که میشود وضو میگیرد و نمازش را میخواند. بعد از نماز صبح دوباره مشغول به نماز میشود که وقتی همرزمش از او علت را میپرسد، میگوید که این نماز، نماز شهادت است.

فولادی ماهانی بیان کرد: پس از نماز، چهار نفری برای پاکسازی منطقه حرکت میکنند. همرزم شهید تعریف میکند: به طرف ماشینی که دست شرور افتاده بود حرکت کردیم که متاسفانه با وجودی که با کمال احتیاط رد میشدیم، شروری که در ماشین خوابیده بود، بیدار میشود و سه تیر شلیک میکند. یکی از تیرها به پهلوی شهید توسنگ میخورد. با همان تیر، او لبخندی میزند و روی زمین میافتد و شهید میشود .


همسر شهید افزود: شهید وصیت نامه ای نداشتند، اما اخلاق و رفتار و نکات مثبتش در زندگی و نحوه زندگی کردن که به من و فرزندان و اطرافیانش یاد داد وصیت نامه است و توصیه همیشگی اش درباره نماز زینب و امیرحسین بود.

فولادی ماهانی گفت: به درس خواندن بچه ها خیلی اهمیت می داد.یک سال از شهادت همسرم می گذرد اما هنوز رفتنش را باور ندارم ، بسیار صبور و با اخلاق بود، با فرزندانش دوست بود او هم پدر خوبی و هم همسر نمونه و ایده ال بود، قطع به یقین شهادت آرزوی قلبی او بود.

وی بیان کرد:  در طول 18 سالی که با او زندگی کردید در طول 18 سالی که با ایشان زندگی کردم، شهید استاد اخلاق من بود و اولین چیزی که من در طول این سالها از او آموختم صبوری بود.

همسر شهید تصریح کرد: شهید توسنگ خیلی صبور و با گذشت بود و من گاهی وقتها عصبانی میشدم و از مشکلات ابراز ناراحتی میکردم؛ اما او خم به ابرو نمی آورد.

وی ادامه داد: علیرغم اینکه شغل او خیلی خسته کننده بود و همیشه دغدغه شغل وحرفهاش را داشت؛ اما هیچوقت از در خانه با اخم و خستگی وارد نمیشدو  هیچوقت حرف از خستگی نمیزد، همه عشقش شغلش بود .

فولادی ماهانی تاکید کرد: پیامم به مسئولین این است که به فکر مردم باشند،  شهداء برای تامین و حفظ امنیت مردم تلاش کردند، همانطور که می بینیم نه تنها در منطقه بلکه در دنیا از نظر امنیت اولیم و بعد از امنیت باید مشکلات اقتصادی ، تورم ، بیکاری جوانان تحصیلکرده و ... حل شود .

وی گفت: مسئولین به وضعیت معیشتی مردم توجه کنند تا فشار اقتصادی و تورم و گرانی در عقاید مردم تاثیرنگذارد و اتفاقی که الان ما در جامعه شاهد آن هستیم دلسردی و بدبینی درصدی از مردم است که واقعیت است و باید این مشکلات رفع گردد تا آب بر آسیاب دشمن ریخته نشود و همانطور که شهیدان گفته اند بهانه دست دشمن ندهیم .

فولادی ماهانی افزود: من وظیفه خودم می دانم که این شهید مظلوم و گمنام را به اقشار مختلف جامعه کشورم ایران و به تمام جهانیان معرفی کنم و به هر شکلی که باشد از او بگویم، خوبی هایش را فریاد بزنم، از نهایت خوب بودنش بسرایم تا همه بدانند چقدر بزرگ بودو چقدر گمنام بود.

همسر شهید تاکید کرد: شهید مهدی توسنگ، سرهنگی با یک دنیا تعهد و تجربه، 27 سال در اوج گمنامی در نیروی انتظامی خدمت کرد و سردار ناظری، فرمانده انتظامی استان کرمان وقتی به منزل ما آمدند گفتند: ما دیگر در ناجا مثل شهید توسنگ نداریم.

وی ادامه داد: او واقعا کوهی از تجربه بود. از کویر راور که شمال استان کرمان است تا جنوب کرمان، همه نقاط و کویرهای استان را وجب به وجب میشناخت و به آنها تسلط داشت و ماهی یکی دو بار با بالگرد ناجا برای گشتزنی به کویر میرفت.

فولادی ماهانی همسر شهید در پایان گفت: آنقدر به کویر تسلط داشت که خلبانها ازجیپ یاس استفاده نمیکردند و به اتکای راهنماییها  و شناخت او حرکت میکردندو تمام کویر را بدون کوچکترین خطا و اشتباهی در مختصات، پایش میکردند و برمیگشتندو زمانی که گردشگران به کویر شهداد میآمدند گاهی راه را گم میکردند. برای پیدا کردن آنها سراغ هالل احمر و اورژانس نمیرفتند، بلکه به شهید زنگ میزدند که بیاید و گردشگران را پیدا کندو  او به معنای واقعی یک کویرنورد بود .



انتهای پیام/ تاج الدینی
  https://armanekerman.ir/vdcc4sqsi2bq1x8.ala2.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما