تاریخ انتشار :دوشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۱ ساعت ۰۶:۰۰
۰
plusresetminus
روایت یک خبرنگار از اعتکاف دختران کرمانی در مسجد امام(ره)؛

از اولین تجربه اعتکاف تا ختم زیارت عاشورا برای سلامتی بیماران

در این سه روز از ایام رجب، دختران دانش‌آموز کرمانی با حضور در مسجد امام(ره) به اعتکاف نشسته‌اند.
از اولین تجربه اعتکاف تا ختم زیارت عاشورا برای سلامتی بیماران
به گزارش سرویس اجتماعی پایگاه خبری «راه آرمان»؛ دو زانو نشسته است، چادر نماز سفید با گل‌های ریز صورتی‌ و آبی‌اش را روی صورتش کشیده، دستش اما از چادر بیرون است و در حالی‌که دانه‌های کوچک تسبیح را از چپ به راست می‌کشاند، زمزمه‌ای از او شنیده می‌شد.


دخترک دیگری در کنارش نشسته بود، مفاتیح روبرویش باز بود، در حالی‌که خطوط مفاتیح را با چشم دنبال می‌کرد اما تکان می‌خورد و تنش را به جلو و عقب می‌کشاند، شاید بخاطر همین تکان‌ خوردنش، چادرش بر روی زانوهایش نشسته بود.

کمی منتظر ماندم، مفاتیح‌اش را با ذکر صلواتی بست، لبخندی زدم و از او پرسیدم چند سال داری؟ در پاسخ گفت: 14 سال
-اولین باری است که به اعتکاف می‌آیی؟ آری

-اگر بخواهی اعتکاف را توصیف کنی، چه می‌گویی؟ از نظر من اعتکاف یعنی به خدا فکر کردن و خودسازی.

-چه چیزی در این روزها برایت به سختی گذشت؟ فقط ندیدن خانواده و دوری از مادرم، حتی دیشب بابت این موضوع گریه کردم.

او که خودش را زهرا معرفی کرد،گفت :سال دیگر نیز دوست دارم دوباره به اعتکاف بیایم و این چیزی است که این روزها از خدا خواسته‌ام.

از زهرا پرسیدم چه دعایی می‌خواندی، پاسخ داد: در این سه روز برای شفای بیماران ختمی برداشته‌ام و قرار است که روزی چهل بار زیارت عاشورا بخوانم البته برادرم نیز بیمار است، این ختم برای شفای او نیز هست.

حالا دیگر دخترکی که تسبیح به دست داشت، به ما نگاه می‌کرد گویا ذکرش تمام شده بود، از او پرسیدم چه ذکری می‌گفتی، نگاهی انداخت و بلند گفت: «اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»

نامش مبینا بود، چهره‌اش نشان می‌داد که او نیز همسن زهرا است، می‌گفت دومین باری است که به اعتکاف آمده و اولین بار در سال 98 معتکف شده است.

مبینا ادامه داد: اعتکاف را خیلی دوست دارم، اگر چه برای اولین بار من نیز همچون دوستم خیلی دلتنگ خانواده و مادرم بودم اما این‌بار دلتنگی‌ام کمتر از قبل است.

او بیان کرد: شب اول با زهرا تا سحرگاه بیدار بودیم البته خیلی از دخترانی که این‌جا حضور داشتند وضعیتشان این‌گونه بود، فکر می‌کنم از هیجان و حال و هوای اینجا بود که همه بیدار بودیم.

 به شبستانی نگاه کردم که حالا تعدادی از دانش‌آموزان کرمانی در این سه روز این‌جا را برای اعتکاف انتخاب کرده بودند البته در کرمان مطابق برنامه‌ریزی‌های انجام شده مسجد امام(ره)  آن هم با ظرفیت 600 نفر را تنها برای معتکف شدن دانش‌آموزان دختر در نظر گرفته‌اند.

دخترکانی که برخی خوابیده بودند، برخی دور هم به صحبت نشسته بودند و عده‌ای نیز نماز، ذکر و دعا می‌خواندند.


به حیاط مسجد پا گذاشتم، تقریبا شش دختر دور هم جمع شده و بر روی یک قالی نشسته بودند، فرصت را مغتنم شمرده و در حال آموختن و یاد دادن درس ریاضی به هم بودند.


سوالم را دسته جمعی از آنان پرسیدم که آیا اعتکاف خوب است؟ لبخند به لبشان آمد، یکی گفت: چه خوب که در این مسجد همه همسن و سال هستیم، تجربه خوبی بود.
دیگری گفت: از حالا بگم، من سال بعد هم می آیم.
آن یکی دیگر گفت: نه، من دلتنگ مادرم می‌شوم، سخت است.

حالا دیگر صدای اذان بود که در صحن مسجد پیچیده می شد و دخترانی که هر یک چادر گلی گلی‌شان را به سر کرده بودند و به سوی شبستانی می‌رفتند که قرار بود نماز جماعت در آن‌جا خوانده شود.


انتهای خبر/پسند


  https://armanekerman.ir/vdcfe0dyyw6dmja.igiw.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

آخرین عناوین