تاریخ انتشار :چهارشنبه ۳۰ فروردين ۱۴۰۲ ساعت ۱۰:۵۶
۰
plusresetminus
یادداشت؛

برای حجاب

سوال اینجاست که برای حجاب چه کسی نسخه ‌می‌پیچد و به خورد مردم می‌دهد؟ اصلا تا زمانی که لباسی آمیخته از طرح و رنگ آن‌هم با چاشنی بدحجابی در بازار نباشد، مشتری نیز نخواهد داشت.
برای حجاب
به گزارش سرویس اجتماعی «راه آرمان» چندی پیش داستانی خواندم از دکتر محمدعلی ندوشن که از زادگاهش روستای «کبوده» در رابطه با کشف حجاب یک زن روستایی گفته بود. در همین ابتدای کلامم بیانش برای شما خالی از لطف نیست.

«هرگاه امنیه (مأمور انتظامی دولتی) وارد دِه می‌شد، زن‌ها می‌بایست مراقب باشند که از خانه بیرون نیایند. با بودن امنیه، حتی زن‌های رعیتی هم از تعرض مصون نمی‌ماندند؛ زیرا چارقد نیز جزو مصادیق حجاب محسوب می‌شد [و باشدت با آن برخورد می‌گردید].

صحنه‌ای را که روزی خود ناظر بودم، برای نمونه بازگو می‌کنم. زنی که از مزرعه مجاور به طور گذرا به کبوده آمده بود، از کوچه می‌گذشت و مانند همه زن‌های روستایی چادر و چارقد به سر داشت. آن زن، توی کوچه با امنیه‌ای که از راه رسیده بود، روبه‌رو شد و امنیه او را دنبال نمود و چارقد و چادر از سرش کشید.

نزدیک به خانه کدخدای دِه بودند و امنیه به خانه او می‌رفت. زن شروع کرد به گریه ‌کردن و سرش را با سفره‌ای که در دست داشت پوشاند. امنیه اصرار داشت که او را جریمه کند؛ به مبلغی که پرداختش فوق طاقت او بود. آن زن، چون از کشاورزان ما بود و او را می‌شناختم، خواستم کمکی به او بکنم.

 بنابراین، او را بردم به منزل کدخدا و از وی خواستم که وساطت بکند و قضیه راخاتمه دهد. کدخدا با امنیه وارد مذاکره شد و او پذیرفت که این دفعه از او در گذرد؛ منتها به شرط آنکه زن چون خواست از خانه کدخدا بیرون رود، با سرِ برهنه از جلوی اتاق که امنیه در آن حضور داشت، بگذرد.

چاره‌ای نبود، جز قبول. در آن لحظه، جز من و کدخدا و امنیه کسی توی اتاق نبود و پنجره باز بود. زن، بی‌چارقد و بی‌چادر آمد و باسرعت گذشت. رویش را به جانب دیگر برگردانده بود. موهای ژولیده‌اش روی شانه‌اش ریخته بود. از جایی که در برابر چشم ما قرار گرفت، تا جایی که از نظر گم شد، بیش از چند قدم نبود؛ ولی همین چند قدم، گویی روی تیغه کارد راه می‌رفت. اینکه می‌گویند: «می‌خواست زمین دهان باز کند و او را فرو برد»، در حقّ او صدق می‌کرد.»

راستی که زور و اجبار برای انجام هیچ کاری راه حل مناسبی نبوده است، زمانی‌که درباور، پوست واستخوان یک زن آن هم از جنس ایرانی، عفت به همراه حجاب نسل به نسل و سینه به سینه منتقل شده است مسلما چنین زنی دوست دارد زمین دهان باز کند و او را فرو برد چرا که ناحرم موی او را دیده است.

واقعیت این است با این آگاهی که نمی‌توان زن عفیف ایرانی را از حجاب دور کرد، در جایی "برای حجاب" آرام آرام داستان نوشته‌اند و پیوسته و کم کم آنقدر این داستان را تکرار کرده‌اند تا داستان را به این‌جا کشانده‌‍‌اند که همین زن عفیف به خیابان بیاید و برای حجاب فریاد بزند که تو "اجباری" هستی!!
 
 
راستش را بخواهید من یک دهه شصتی‌ام، یادم است مُدهایی را که هربار با رسیدن سال جدید به میدان می‌آمدند، از شلوار کبریتی خردلی با کفشهای اسپرت به همان رنگ و یا مانتوهای بلندی که کم‌کم جای چادر را گرفتند و بعد چاک‌هایی که دو طرف مانتو خودشان را نشان می‌دادند.

از مانتوهای جنس کتان گرفته که دیگر کوتاه به بازار آمده بودند تا روسری‌هایی که هر بار علاوه بر تغییر رنگ و طرح اندازه‍شان نیز تفاوت داشت و شال‌هایی که به میدان آمدند تا هر بار با نحوه بسته شدنشان "برای حجاب" نسخه جدیدی بپیچند.

در این میان شلوارها نیز بدون داستان نبودند و هر بار با رنگ، طرح و مدلی برای حجاب به رقص می‌آمدند.
و یک سوال که همیشه در ذهن من بی‌پاسخ مانده است، مقصر مردم هستند یا مسئولانی که مد و حجاب جامعه را در دست دارند؟ صاحبان مد و لباس بازار را در دست گرفته‌اند و بدون هیچ محدودیتی هرآنچه می‌خواهند وارد بازار می‌کنند آن وقت این مردم هستند که باید پاسخ دهند که چرا چنین لباسی بر تن دارند.

اصلا تا زمانی که لباسی آمیخته از طرح و رنگ آن‌هم با چاشنی بدحجابی در بازار نباشد، مشتری نیز نخواهد داشت چرا که اساساً پوشش بدحجاب در جامعه وجود ندارد.

با یک دور غیر‌منطقی روبرو هستیم، مانتوهای کوتاه، روسرهای کوچک، شلوارهای با قد نود را راهی بازار می‌کنیم و وقتی مردم آنچه در بازار است را خریداری می‌کنند آن‌گاه در برابرشان می‌ایستیم که شما در جامعه اسلامی هستید این دیگر چه پوششی است؟
و سوال آخر این‌ که برای حجاب چه کسی نسخه ‌می‌پیچد و به خورد مردم می‌دهد؟
انتهای خبر/پسند
 
 
 
  https://armanekerman.ir/vdcjxtev8uqethz.fsfu.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

آخرین عناوین