یکی از دورههای مهم شیعیان، آغاز امامت امام زمان(عج) است و همانگونه که میدانیم، امامت اصلیترین رکن تشییع است.
به گزارش پایگاه خبری «راه آرمان» یکی از دورههای مهم شیعیان، آغاز امامت اما زمان(عج) است، اولین روز امامت امام زمان (عج) نهم ربیع الاول است روزی که بسیاری از عالمان از آن به عنوان غدیری دیگر یاد میکنند.
امام زمان (عج) و ولایت ایشان یکی از اصلیترین ارکان دین است چرا که ایشان سرپرست و رهبر جامعه اسلامی میباشند.
امامت از اصول دین و ودیعهای از پیامبر اکرم(ص)
پیامبر اکرم(ص)، در سال دهم هجری، هنگام بازگشت از حجةالوداع، با نازل شدن آیه «اَلْیَوْم اَکْملتُ لکُم دینَکم و اتْمَمْتُ علیکُم نعمتی» از سوی خداوند مأمور شدند در محلی به نام «غدیر خم» انتصاب علی بن ابی طالب(ع) به مقام امامت را به آگاهی مردم برسانند. ابوجعفر محمد بن جریر طبری؛ تفسیرگر و تاریخ نگار نام دار اهل سنت در اشاره به این واقعه می نویسد:
«پیامبر اکرم(ص) [در منطقه ی غدیر خم] فرمودند: جبرییل از سوی خداوند دستور آورد که در این جایگاه بایستم و به سفید و سیاه اعلام کنم که علی بن ابی طالب(ع)، برادر من، وصی من، جانشین من و امام پس از من است».
البته آن چه گفته شد به اعلام همگانی و رسمی و بیعت گرفتن از مردم مربوط است؛ زیرا رسول خدا(ص) در دوران رسالت، بارها با بیان تعداد امامان و نام بردن از آنان مسأله ی امامت را تبیین کرده بودند. هنگامی که آیه ی «یا اَیُهَّا الذّین آمَنو اطیعُوااللّهَ وَ اطیعُو الرَّسولَ و اولیِ الامرِ مِنْکُم» نازل شد جابر بن عبداللّه انصاری از پیامبر پرسید: «اولی الامر که اطاعت شان در ردیف اطاعت شما به حساب آمده است، چه کسانی هستند؟»
پیامبر اکرم(ص) در پاسخ فرمودند: «آنان جانشینان من و پیشوایان مسلمانان هستند. نخستین آنان، علی بن ابی طالب و پس از او فرزندش حسن و...» به این ترتیب، یکایک ائمه اطهار(ع) را نام بردند. هنگامی که به امام دوازدهم رسیدند، با این تعبیر از ایشان یاد کردند که: «ثم سمّی محمد کنیّی حجةاللّه فی ارضه و بقیّة فی عباده ابن الحسن بن علی...؛ سپس هم نامم محمّد، هم کنیه من، حجةاللّه و بقیةاللّه در بین مردمان، فرزند حسن بن علی(ع) هستند...»
آغاز امامت امام زمان(عج)
در زمان حیات امام حسن عسکری (ع)، سختگیریهای حکومت نسبت به ایشان بسیار زیاد بود. تا آن اندازه که هیچکس حق ارتباط با آن امام بزرگوار را نداشت. از این رو امام حسن عسکری (ع) باید به پنهان کاری بسیاری از مسائل میپرداخت.
یکی از مواردی که ایشان از چشم حکومت و دشمنان دور نگه داشتند، تولد فرزند بزرگوارشان، حضرت مهدی (عج) بود. حضرت مهدی (عج) آخرین جانشین و امام از نسل پیامبر (ص) بود و پنهان کردن ایشان یکی از مهمترین مسائل به شمار میرفت.
اگر دشمنان از وجود حضرت مهدی (عج) باخبر میشدند، برای از میان برداشتن ایشان اقدام میکردند. در صورتی که وجود حضرت مهدی (عج) در اسلام بسیار مهم بوده و بنیاد ظلم و بیداد توسط ایشان از میان خواهد رفت.
این پنهانکاری تا جایی بود که حتی در هنگام تولد حضرت مهدی (عج) یاران نزدیک امام حسن عسکری (ع) نیز از این ماجرا خبر نداشتند.
در تاریخ نهم ربیع الاول سال ۲۶۰ ه. ق امام زمان (عج) به امامت رسیدند و جانشین پدر بزرگوارشان شدند.
به دلیل پنهان کردن فرزند امام حسن عسکری (ع)، ممکن بود میان عدهای درمورد جانشینی تردید به وجود آید. از این رو امام حسن عسکری (ع) در زمان حیات خود بر این مسئله تاکید داشتند که یارانشان هیچگاه درمورد جانشینی ایشان، شک نکنند، زیرا مشکلی پیش نخواهد آمد.
با وجود تاکید بسیار امام حسن عسکری (ع)، باز هم بعد از وفات ایشان میان عدهای اختلاف به وجود آمد و درمورد پیروی از امام زمان (عج) تردید کردند. اما در این میان کسانی بودند که با اطمینان به اخلاص اهل بیت، از حضرت مهدی (عج) پیروی کردند.
عدهای از مخالفان شیعه در اصل تولد امام عصر، علیه السلام، تردید کرده اند و اعتقاد دارند که از نظر تاریخی نمی توان تولد آن حضرت را اثبات کرد.
۵ نشانه اصلی ظهور از دیدگاه امام صادق (ع)
نشانههای تخلف ناپذیر ظهور امام مهدی علیه السلام که بی هیچ تردیدی مقارن ظهور آن حضرت رخ خواهند داد و ارتباط گسست ناپذیری با آن دارند، پنج نشانهاند. برخی از این پنج نشانه، اندکی پیش از ظهور و برخی چند ماه پس از آمدن آن گرامی و برخی اندکی پیش از قیام نجات بخش و جهانی آن حضرت، پدیدار خواهند شد.
در این مورد، روایات بسیاری وارد شده است که با اندک تفاوت در ترتیب پیدایش این علایم و نشانهها، آنها را نشان میدهد.
از امام صادق علیه السلام در مورد پنج نشانه حتمی ظهور نقل شده که ایشان میفرمایند: قیام و شورش سفیانی؛ خروج یمانی؛ کشته شدن نفس زکیه در مسجدالحرام؛ فرو رفتن زمین در منطقه «بیدا» و صیحه(ندای)آسمانی.
منابع:
مصباح کفعمی ج۲ ص۵۳۳ – بحارالانوار ج۵۰ص۳۳۵
مسارالشیعه ص۲۸-۲۹
روایت معتبر محمد بن حسین: کمال الدین شیخ صدوق ج۲ص۴۷۳