در وصیتنامه شهید «سعید نکویی» آمده: با کمبودهای اقتصادی بسازید و نگذارید منافقان از خدا بیخبر و آمریکا دل اسلام را بهدرد بیاورند.
به گزارش گروه فرهنگ و شهادت پایگاه خبری تحلیلی «راه آرمان»؛ شهید «سعيد نكویی دهچناری» يكم ارديبهشتماه سال ۱۳۴۱، در روستای دِهچنار از توابع شهرستان زرند متولد شد.
وی دانشآموز سال چهارم متوسطه بود، بهعنوان بسيجی در جبهه حضور يافت و نهم آذرماه سال ۱۳۶۰، در بستان براثر اصابت تركش خمپاره به شهادت رسيد، مزار مطهر وی در گلزار شهدای زرند واقع شده است.
وصیتنامه شهید «سعید نکویی» را با هم مرور میکنیم:
بسم الله الرحمن الرحیم
اینجانب سعید نکویی متولد سال ۱۳۴۱ فرزند حسین جان که برای دومینبار به جبهه اعزام شدم تا به رنجدیدگان جامعههای فردا بگوییم که زندگی در رفتن است نه به مقصد رسیدن.
همه یکسان به مرگ میرسند ولی همه یکسان زندگی نکردهاند. زندگی مرگ است و مرگ مقصد، باید در راه پیروزی حق تلاش کرد. ای کسانی که جز الله در این دنیا کسی را ندارید و ای مادرانی که همیشه دعای خیرتان همراه و بدرقه راهمان بود و ای پدرانی که چشم امیدتان بودیم و شما ای تمامی رنجکشیدگان ایران و جهان بدانید که فعالیت و کوشش خود را در راه دفاع از اسلام، میهن و دفاع از انقلاب خونینمان که چشم شما بدان است، کردیم.
راه کشتهشدن ما را چه باک که شهادت در پیروزی آرزوی ماست و شما نیز با حرف نگویید یا حسین(ع) که دوران عمل فرا رسیده اما اسلام و حسین را یاریدادن تنها به جبهه رفتن نیست، بلکه آن که در روستا برای رزمندگان اسلام نان میپزد و آن کشاورزی که کار میکند و محصلی که بهموقع در سر کلاسش حاضر میشود اینها همه در جبهه داخلی در راه خدا جهاد میکنند.
در راه خدا بجنگید، در پشت جبهه با کمبودهای اقتصادی با منافقان از خدا بیخبر و آمریکایی بجنگید و نگذارید که اینها دل اسلام را بهدرد بیاورند.
ای مسلمانان ایران بهخدا قسم، رهبرمان عزیز و مظلوم است، رهبرمان بزرگ است او را تنها نگذارید و وحدت خودتان را نیز حفظ کنید و به همکلاسیهای عزیز و مهربانم بگویم که آینده کشورمان و آینده جمهوری اسلامی به شما بستگی دارد. شما هستید که باید چرخهای این مملکت را به گردش در بیاورید.
دیگر کارشناسان داخلی و یا خارجی بهجز شما در کشور ما کار برای اسلام نمیتواند بکند. آنها همه متحد شدهاند برای نابودی ایران. شما هستید که باید دهان آن آمریکاییها و روسها را خورد کنید. باید بکوشید و باید فعالیت کنید مغزهایتان را بهکار بیندازید و کشور را بسازید.
شما اگر بخواهید خیلی زود میتوانید جبران کنید. اگر کوشش کنید میتوانید، این گفته رهبر است باید شما هم تا میتوانید در راه اسلام مجاهدت کنید و بچه هایتان را حسینوار در راه اسلام بدهید و خودتان هم حسینوار بجنگید.
وقتی که در راه میآمدیم در شهر درود بودیم که پیرمردی دست بلند میکرد و میگفت خدا نگهدارتان. خدا نگهدارتان. دست از کار در مزرعهاش کشیده بود و رزمندگان اسلام را دعا میکرد.
پیرزنی را دیدم که وقتی قطار میرفت رو به ما کرده بود و دستها را به طرف آسمان بالا برده بود و دعا میکرد.
آری ما چطور میتوانیم در برابر اینها بیتفاوت باشیم. نه بخدا قسم در آن لحظه بود که فقط میخواستم بنشینم و فریاد بکشم و گریه کنم.
پدر و مادر عزیز احتمال میرود که از این حمله برنگردم، اگر برگشتم که به خدمت میرسم و اگر شهید شدم شما صبر کنید و برای من گریه نکنید.
اگر برای من گریه کنید روحم ناراحت است، برای علیاکبر امام حسین(ع) گریه کنید و برای علیاصغرش اشک بریزید که با تیر سه شعبه سرآتش کردند من که در برابر آنها صفرم.
خواهر عزیزم را بگویید که ناراحت نباشد من به شهادت رسیدم، دنبالش بودم که نصیبم شد و به برادرانم میگویم که بابا را تنها نگذارید و راه مرا ادامه دهید و صبور باشید.