تاریخ انتشار :پنجشنبه ۵ مهر ۱۴۰۳ ساعت ۰۵:۱۴
۰
plusresetminus
از «قهرمانان محله ابوحامد» چه می‌دانید؟

روایت مادر شهیدان میرکمالی از فرزندان شهیدش

مادر شهیدان میرکمالی گفت: پسرانم قانع و در مدرسه نیز زبان‌زد بودند، معلمان از آن‌ها راضی بودند؛ احترام بزرگ‌ترها و مخصوصاً من و پدرشان را نگه می‌داشتند.
روایت مادر شهیدان میرکمالی از فرزندان شهیدش
به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری «راه آرمان» نامش قدسی اسلامی است، ۵۸ سال سن دارد. در طول زندگی‌اش خداوند به او ۹ فرزند داده که پنج فرزند پسر و چهار فرزند دیگرش دختر است، سال‌هاست که در محله ابوحامد زندگی می‌کند.

دو فرزند شهید دارد، شهیدان میرکمالی که به قطع یقین «قهرمانان محله ابوحامد» هستند.

وقتی با او تماس گرفتم، صدای سرشار از انرژی‌اش به استقبالم آمد تا با یک‌دیگر گفتگوی طولانی مدتی داشته باشیم. سید مصطفی و سید مجتبی دو فرزند قدسی بودند که در دوران هشت سال دفاع مقدس شهید شدند.


این مادر شهید همان ابتدای صحبتش گفت: سید مصطفی از سید مجتبی چهار سال بزرگ‌تر بود و جالب است که اختلاف شهادت این دو سه سال است، اول سید مصطفی شهید شد و بعد از آن سید مجتبی به شهادت رسید؛ شهید سید مصطفی میرکمالی متولد بهمن ۱۳۴۳ و شهید سيد مجتبی ميركمالی متولد خرداد ۱۳۴۷ بودند؛ شهید سید مصطفی در سال ۱۳۶۱ و شهید سيد مجتبی در سال ۱۳۶۴ به شهادت رسیدند.

قدسی از فعالیت‌های انقلابی پسران شهیدش از نوجوانی سخن گفت و توضیح داد: هر دوی این پسرانم از سن ۱۳ سالگی وارد بسیج شدند و آن‌جا برای انقلاب فعالیت می‌کردند، فرزندانم قبل از انقلاب شعارهایی که بر روی در و دیوار که علیه امام خمینی (ره) نوشته می‌شد را پاک می‌کردند و شعارنویسی می‌کردند.

در ادامه این مادر شهید گریزی به دوران کودکی فرزندانش زد و بیان کرد: من و همسرم مقید به برگزاری عزاداری اباعبدالله‌الحسین (ع) بودیم و در خانه‌ ما در ایام محرم ۱۰ روز روضه‌خوانی داشتیم، همه فرزندانم در برگزاری این مراسم من و پدرشان را کمک می‌کردند.

وی افزود: مقید بودم که خواندن قرآن را به فرزندانم آموزش دهم، بدون وضو به فرزندانم شیر نمی‌دادم، فرزندانم را هنگام نماز حتماً با خودم به مسجد می‌بردم، مراعات حلال و حرام در خانه ما بسیار بود؛ پدرشان بازاری بود و علاوه بر آن در بازار مسئولیتی داشت اما از وانتی که متعلق به آن‌جا بود استفاده نمی‌کرد و مدام تکرار می‌کرد که متعلق به بیت‌المال است و ما حق استفاده نداریم.

قدسی که در کلامش اهمیت به مسائل دینی و آموزش آن به فرزندان موج می‌زد، بیان کرد: فرزندانم حتی در مدرسه نیز زبان‌زد بودند و معلمان از آن‌ها راضی بودند؛ احترام بزرگ‌ترها و مخصوصاً من و پدرشان را نگه می‌داشتند.

این مادر شهید به قناعت فرزندانش اشاره کرد و ادامه داد: هر بار که می‌خواستیم برای‌شان لباس جدید بخریم موافق نبودم و می‌گفتند همان لباس بسیجی‌مان سالم است و ما این لباس را بیش‌تر دوست داریم.

وقتی از او پرسیدیم که آیا برای رفتن پسرانت به جبهه مخالفتی نداشتید، گفت: من و همسرم به استقبال این موضوع هم رفتیم و اتفاقاً آن‌ها را همراهی کردیم.

قدسی در ادامه به روایت جبهه رفتن شهید سید مصطفی پرداخت و تشریح کرد: شهید سید مصطفی کلاس سوم دبیرستان بود که جبهه رفت، در آن دوران فرزندانم توجه بسیاری می‌کردند که شهید سلیمانی فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله چه می‌گوید، بچه‌ها او را خیلی قبول داشتند بعد از اطلاع از این‌که قرار است یک عملیاتی انجام شود و نیاز به نیرو است تصمیم گرفت به جبهه رود.


وی عنوان کرد: شهید سید مصطفی وقتی این موضوع را با معلم خود مطرح کرد او مخالفت کرد اما شهید در پاسخ او گفته بود اکنون وقت درس خواندن نیست بلکه به من در جبهه‌های جنگ نیاز است و من خودم را موظف می‌دانم که جبهه بروم.

مادر شهیدان میرکمالی عنوان کرد: وقتی خبر شهادت مصطفی را شنیدم صبوری کردم حتی لباس مشکی هم نپوشیدم و من راضی بودم به رضای خداوند و راهی که فرزندانم خودشان انتخاب کرده بودند.

در ادامه قدسی در خصوص پسر شهید دیگرش یعنی سید مجتبی گفت: شهید سید مجتبی درس طلبگی را دوست داشت بخاطر همین موضوع به دنبال تحصیل این علم به اصفهان و مدرسه امام صادق (ع) رفت و البته تلاش زیادی کرد که به قم برود و آن‌جا تحصیل کند که البته موفق هم شد.

وی افزود: شهید سید مجتبی در یکی از عملیات‌هایی که حضور داشت یکی از پاهایش آسیب جدی دید، یادم است وقتی که از او مراقبت می‌کردم رنگی به رخ نداشت و وقتی در بیمارستان نزدش می‌رفتم می‌خندید و می‌گفت مادر مسئله‌ای نیست.


 مادر شهیدان میرکمالی بیان کرد: شهید سید مجتبی ۱۷ سال سن داشت اما کارهای او به سن و سالش نمی‌خورد به عنوان مبلغ به جبهه رفت و پست بیسیم‌چی را بر عهده داشت.

قدسی توضیح داد: پسرم شهید سید مجتبی لباس طلبگی بر تن داشت اما نه به ما گفته بود و نه دیده بودیم، تازه بعد از شهادتش بود که فهمیدم پسرم ملبس نیز شده است.

وی بیان کرد: اکنون تنها چیزی که دارم وصیت‌نامه فرزندانم است که به ولایت‌پذیری، حجاب، تلاوت قرآن و نماز اول وقت تاکید داشته‌اند و امیدوارم که ادامه‌دهنده راه آنان باشیم.



انتهای خبر/ پسند https://armanekerman.ir/vdcezx8zojh8eoi.b9bj.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما