«دومینوی» سفرهای شهرستانی به بم رسید، استانی خاص با مردمانی صبور!
به گزارش گروه اقتصادی پایگاه خبری تحلیلی «راه آرمان»؛ وقتی صحبت از بم به میان آمد و قرعه همراهی استاندار به من افتاد، پرت شدم به ۲۱ سال پیش و مرور کردم روزهایی را که بم پشت سر گذاشت، جان کند تا به اینجا رسید.
نمیخواهم با واکاوی خاطرات تلخ گذشته، تراژدی دو دهه قبل را زنده و با کلماتی که خنجر دارند، خط بیندازم به اعصاب و اوقاتتان، اما این را هم نمیتوانیم نادیده بگیریم که بم، بدجوری تکان خورد و دنیا را تکان داد.
همین که در سین برنامههای استاندار کرمان حضور در گلزار شهدا قید میشود و در کنارش ادای احترام به جانباختگان زلزله مینشیند، یعنی بم با همه شهرستانها فرق میکند، اصلاً خونش رنگینتر است!
فکر کردن به این شهرستان و مردمش و کنار هم گذاشتن ظرفیتهایش در ذهنم و چیدن یک پازل از اینکه قرار است در بم چه پیش بیاید و نقش ما در این میدان چیست، حواسم را به جایی برد که ناگهان ون اختصاص یافته برای خبرنگاران پر شد و جایی برایمان نماند!
نمیدانم حکمتش چه بود اما به یک سنتشکنی تبدیل شد و به خیر گره خورد، بالاخره به سبک متفاوتی به دل جاده زدیم و فرصت بیشتری پیدا کردم تا بتوانم از بم بنویسم.
حروف را کنار هم بگذارم و کلمهها را یکی یکی کنار هم قرار داده تا شاید جملاتی را پیدا کنم که بتواند شکوه و اصالت ارگ قدیم را در میان واژههای خود معنا کنند و به یک تعریف درستی برسند!
خشت به خشتی که روزگاری در صنعت گردشگری استان یکه تازی میکردند و هر کس میخواست در دل تاریخ غرق شود و از هزارههای دور چیزی ببیند، دست روی بم میگذاشت و به مقصدش بلیت میگرفت.
ارگی که هنوز هم میتواند رونق خود را بازیابی کرده و گردشگری استان را متحول کند، بنایی بر بلندای بم، که روزگاری مأمن و مأوا بوده و حالا دست تقدیر آن را تافته جدا بافته کرده و در دامن پر از مهر این استان پهناور گذاشته تا بتواند با آن خودش را بالا و بالاتر برساند.
ارگ قدیم اگرچه چشم و چراغ بم و بمیهاست، اما بدون ارگ جدید انگار چیزی کم و کسر دارد.
وجود صنعت خودروسازی به بم آبرو بخشیده، دستانش را درون انگشتان شهر قفل کرده و به او کمک کرده تا بتواند زخم روی پیکرهاش را ببندد و دوباره بلند شود.
وقتی محمدعلی طالبی از راههای تو در توی ارگ قدیم عبور میکرد و قسمتهای مختلف این بنای تاریخی را میدید، یا زمانی که وارد ارگ جدید بم شد و دور تا دور آن را از نظر گذراند، صحنههایی خلق شد که انگار بم، دو شهر دیگر را در درون خود جای داده و سعی کرده مانند سه خواهر سه قلو، همزمان جلو بروند و به رشد همدیگر کمک کنند، ظرفیتهای ارگ قدیم و ارگ جدید، و عظمت و بزرگیشان نشان میدهد که هر کدام چیزی از یک شهر کمتر ندارند.
در کنار اینها، نفر به نفر نخل قد علم کرده و چشم در چشم مرد شماره یک دولت در کرمان، رازهای مگوی زیادی دارند، مثلا خرماهای خشکیدهای که سال قبل به خاطر خاموشی چاهموتورها به زمین ریخت و اندوه را روی قلب کشاورز نشاند!
حالا استاندار در روزهای سرد پاییزی به بم رفته تا ظرفیتها را بشناسد و نقاط قوت را کنار هم بگذارد... او همین امروز بم را تا حدودی شناخت! از ارگ قدیم و جدید گرفته تا قنات و نخل! در کنارش هم چشمهای از خیزش گرد و خاک را دید که امیدوارم برای همه آنها برنامه داشته باشد، نقاط قوت را پایدار و نقاط ضعف را هم تقویت کند.