تاریخ انتشار :يکشنبه ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۰۷:۰۴
۰
plusresetminus
اولین درس از مطالعه وصیت‌نامه شهدا، دریافتن جبهه حق و باطل است و اینکه در کدام صف، قرار داریم.
جرعه‌ای از چشمه‌سار زلال وصیت‌نامه شهدا
به گزارش خبرنگار سرویس اجتماعی «راه آرمان» وصیت‌نامه شهدا مهمترین اسناد نوشتاری جنگ و بخشی از ادبیات دفاع‌مقدس هستند که از سر پایبندی اعتقادی نوشته شده‌اند. وصایای شهدا آیینه‌ای از آرمان‌ها و عقاید آنان است که می کوشیدند در قالب وصایا برای مخاطبان روشن کنند که چرا و با چه نیرویی در جبهه حضور یافتند.
 
امام خمینی (ره) خطاب به روحانی‌های برجسته حوزه، اساتید اخلاق و سالکان طریق الی‌الله بیان داشتند که «پنجاه سال عبادت کردید، خداوند از شما قبول کند، یک بار هم وصیت‌نامه این شهیدان را بخوانید، که این وصیت‌نامه‌ها انسان را بیدار می‌کند.» (صحیفه امام خمینی، جلد ۱۴ صفحه ۴۹۱) و به بیان مقام معظم رهبری (مدظله العالی) وصیت‌نامه شهدا «منشور معنوی انقلاب» هستند و می‌توان آنها را «میراثی عظیم در عرصه فرهنگ، سیاست و دیانت دانست.»
 
وصیت‌نامه‌های شهدا مثل هر اثر دیگری، متاثر از مبانی فکری شهداست. برای بهرمندی از وصایای شهدا باید مبانی فکری نهفته در زوایای پیدا و پنهان آنها را کشف کرد. یکی از مبانی نظری نهفته در وصیت‌نامه شهدا تقابل دائمی «حق و باطل» است. موضوعی که امروز در جامعه ما فراموش شده یا کمتر به آن توجه می‌شود.
 
در جامعه ایران، حق و باطل به «خوب و بد» تغییر یافته و خوب و بد هم به بُعد عرفی آن تقلیل داده شده است. به بیان دیگر حق، به خوب و باطل، به بد تبدیل شده است. خوب هم در سطح کلان به خواست اکثریت و در سطح فردی به منافع فردی تقلیل یافته است و در این آشفته بازار، حق و باطل، به عنوان مفاهیمی قُدسی، کم رونق شده اند.
 
در حالی‌که بنا به وصیت‌نامه شهدا «دنیا فقط محل گذر است، محل امتحان است باید که از این امتحان، سرافراز بیرون آئی» (شهید مجید اعرابی) از این جهت، دنیا محل امتحان است که در آن «حق و باطل» وجود دارد و مردم از این جهت که به کدام‌یک روی آورند، آزموده می‌شوند.
 
«این سُنت لایتغیر خداوندی است که از آغاز خلقت، هابیل را در برابر قابیل، ابراهیم (ع) را در برابر نمرود، موسی (ع) را در مقابل فرعون و پیامبر بزرگ (ص) را رودرروی با کفر و درگیر با کفار قریش می‌بینیم.» (شهید اویسی ثانی)
 
حق و باطل، از جنس عقیده و نظرند به همین جهت، مرز جغرافیایی نمی‌شناسند، حق و باطل را در دو موضع درون سرزمینی و بین سرزمینی، می‌توان مشاهده کرد. نمونه بارز درون سرزمینی آن پیامبر (ص) و قریش یا امام علی (ع) و مارقین و نمونه بین‌سرزمینی آن، جامعه مدینه النبی و روم است.
 
نبرد حق و باطل، نبردی دائمی و تاریخی است. «دوباره يزيد در مقابل حسين (ع) قرار مى‌گيرد و حسين (ع) در گودال قتلگاه، ندا سر مى‌دهد آيا كسى هست كه مرا يارى كند.» (شهید ابراهیم انصافی) میان حق و باطل، سازش وجود ندارد. «همانطور که می‌دانید حق و باطل یا بهتر بگویم جنودالله و جنود شیطان، همیشه مقابل یکدیگر قرار گرفته‌اند و سازش میان‌شان از محالات است» (شهید قادر مغانلو)
 
«تاریخ اسلام، دوباره تکرار شده است، جنگ بین اسلام و کفر برپا شده است.» (شهید محمدرضا جعفری اصل) «چنانچه اکنون در این جنگ [دفاع مقدس] تمام اسلام، در مقابل تمام کفر واقع شده است.» (شهید قادر مغانلو)
 
نبرد تاریخی حق و باطل، نمود دیگری نیز دارد و آن نبردی در درون انسان است؛ یعنی نبرد نفس «لوامه و مطمئنه با نفس اماره» انسان در درون و بیرون خود، همواره با جهاد روبروست یکی «جهاد اکبر» یعنی مبارزه با نفس اماره و دیگری «جهاد اصغر» یعنی مبارزه تاریخی با باطل است.
 
به بیان دیگر «نبرد بین دو انسان، که یکی حق است و لوامه و مطمئنه بر او حاکم، و یکی باطل است و اماره بر او حاكم و مسلط، پیروزی لوامه بر اماره، جهاد اکبر است و غلبه آدم و انسان حق بر انسانی باطل، جهاد اصغر» (شهید مصطفی اصفهانی)
 
در این مبارزه تاریخی، مومنان آخرت را بر دنیا، ترجیح داده‌اند و نتیجه این ترجیح، مبارزه درونی با شیطان و نفس اماره و مبارزه بیرونی، جنگ با سرسپردگان به نفس اماره و شیطان است پس محصول مبارزه تاریخی با نفس و شیطان و پیروان آنها، حرکت انسان و جهان به سمت کمال است. نمود فردی این کمال رسیدن انسان به لقاءالله و نمود اجتماعی آن ایجاد حکومت عدل در جهان است.
 
نبرد حق و باطل، نبردی تاریخی است و در هر دوره‌ای و حتی امروز، می‌توان آن را مشاهده کرد و نمونه امروزی آن، درورن نظام جمهوری اسلامی و میان جمهوری اسلامی با برخی جوامع است. 
 
مبارزه حق و باطل در درون نظام جمهوری اسلامی؛ طبق آموزه‌های صریح اسلامی و وصیت نامه شهدا «ولی فقیه» یکی از مفاهیم قُدسی دین مبین اسلام است که زمین هیچ زمان، از حجت و ولی خدا بی‌نصیب نمی‌ماند.
 
در جمهوری اسلامی، اگر بخواهیم مصداق عینی «ولی فقیه» را نشان دهیم، چه کسی شایسته‌تر از «آیت‌الله خامنه‌ای» رهبر معظم انقلاب اسلامی، که موردنظر امام خمینی (ره) بودند و منتخب خبرگان ملت هستند.
 
براین اساس، جبهه مقام معظم رهبری (مدظله العالی) و پیروانش، جبهه حق بوده و جبهه مقابل آنها، باطل است و هر کدام از ما که می‌خواهیم ببینیم در کدام جبهه قرار داریم، خود را با ولی‌فقیه محک بزنیم که آیا ولی‌فقیه را در حد قانون اساسی می‌پذیریم یا از نظر حقوقی (نه ویژگی‌های فردی) مثل پیامبر (ص) و امام معصوم (ع) اولی‌تر از خود بر جان و مالمان می‌پذیریم؟
 
آیا در انتخابات، بخصوص در انتخاب‌های ملی، به اشارات ایشان که درک نظرشان کار دشواری نیست، توجه داریم یا خیر؟ در موضع‌گیری‌های عمده داخلی و سیاست خارجی که بازهم فهم نظر ایشان، دشوار نیست، کدام طرف واقع شده‌ایم؟
 
آیا نفس نظارت شورای نگهبان، نه الزاماً تصمیم‌های خاص آن را، در حد قانون اساسی و گزینشی تایید می‌کنیم یا از عمق وجود به آن باور داریم؟ آیا در تقابل جمهوری اسلامی ایران با غرب و شرایط پیش آمده، جمهوری اسلامی ایران یا غرب، کدامیک را مقصر می‌دانیم؟
 
اگر در هستی، تقابل حق و باطل وجود دارد که دارد، اگر مدعی طرفداری از حق، هستیم که هستیم، اگر خواهان سعادت فردی و اجتماعی، هستیم که هستیم، ببینیم در کدام جبهه، ایستاده‌ایم.
 
نویسنده: حسین فاریابی
 
انتهای خبر/ فاریابی
https://armanekerman.ir/vdchkknzm23nxxd.tft2.html
مطالب مرتبط
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما