چرا ما 8 سال با صدام جنگیدیم؟ چرا پس از فتح خرمشهر جنگ ادامه یافت؟ تفاوت تابستان 67 که قطعنامه را پذیرفتیم با سالهای قبل چه بود؟
یکی از سئوالاتی که نسل جدید به واسطه شبهات فضای مجازی میپرسند این است که چرا ما 8 سال با صدام جنگیدیم؟ چرا پس از فتح خرمشهر جنگ ادامه یافت؟ تفاوت تابستان 67 که قطعنامه را پذیرفتیم با سالهای قبل چه بود؟
برای پاسخ به این سئوالهای و دیگر شبهات و مسائل مربوط به دفاع مقدس اول از همه باید جنگ را به درستی تعریف کرد. متاسفانه در سالهای اخیر به دلیل تعاریف انحرافی از جنگ و دفاع مقدس سئوالهای مربوط به جنگ به درستی پاسخ داده نشدند.
جنگ در اذهان عمومیبه معنی درگیری است. اما جنگ در واقع به معنی تحمیل اراده است. در طول تاریخ زمانی جنگ به وجود میآید که یک طرف تصمیم میگیرد اراده خود را به طرف مقابله تحمیل کند. در پایان یک جنگ مغلوب جنگ مجبور به پذیرش اراده طرف غالب جنگ است.
صدام در زمان جنگ به دنبال تحمیل اراده خود بود. دریافت حق کامل مالکیت بر اروند رود، اشغال خوزستان، تجزیه ایران، سقوط جمهوری اسلامی، استقرار دولت بختیار و... از جمله این اهداف بودند. البته ترسیم این اهداف تنها توسط صدام صورت نگرفته بود. همچنین برای این اهداف اولویت بندی قرار داده شده بود.
در روزهای نخست صدام و حامیان او به طور حداکثری به دنبال تحمیل اراده خود بودند. پس از فتح خرمشهر، صدام و حامیانش به دنبال این بودند که بازسازی مجدد ارتش صدام مجدد اهداف خود را بدست آورند. اما در سال 67 این تحمیل اراده به حداقل خود رسیده بود. دشمن به این نتیجه رسیده بود که نمیتواند حتی بخش کوچکی از اهداف خود را در جنگ به دست بیاورد.
البته صدام همیشه و حتی تا زمان شلیک آخرین گلوله، دست از آرزوهای محال خود برنداشت. به همین دلیل پس از پایان دفاع مقدس، به کویت حمله و آنجا را اشغال کرد.
اما شاید این سئوال مطرح شود که چرا پس از فتح خرمشهر در خطوط مرزی خود باقی نماندیم؟ این سئوال ناشی از نداشتن شناخت درست نسبت به جغرافیای دفاع مقدس است. درست است که با آزادی خرمشهر، تمامی شهرهای مهم از دست صدام خارج شد اما بسیاری از بخشهای جغرافیای ایران همچنان در اشغال قرار داشت.
علاوه بر آن به دلیل وجود منطقه رملی جغرافیای خوزستان، امکان دفاع از کشور وجود نداشت. این مناطق عوارض طبیعی مناسبی ندارند و به همین دلیل در هنگام تهاجم دشمن به سرعت به اشغال در میآمدند و نیروهای خودی به محاصره میافتادند. اتفاقی که پس از پذیرش قطعنامه رخ داد و در حالی که ایران به مرزهای بین المللی بر میگشت، ارتش صدام با نفوذ مجدد به خوزستان ضمن محاصره نیروهای ایرانی، به دنبال اشغال مجدد خوزستان بود. به همین دلیل بیشترین تعداد اسرای ما مربوط به ماه آخر جنگ است.
شرایط تابستان سال 67 چه فرقی با قبل داشت؟ چرا قطعنامه 598 مورد پذیرش قرار گرفت؟ این ابهامات و دیگر سئوالهای مربوط به بحث پایان جنگ را میتوان در ماهیت 598 دریافت. 598 تنها قطعنامه ای است که بحث صلح در آن جدی است. به عبارت دیگر در قطعنامههای دیگر سازمان ملل با خط دهی دولتهای شرق و غرب تنها به دنبال یک آتش بس بود.
آتش بس در ادبیات سیاسی، به معنی پایان جنگ نیست. آتش بس یک اتفاق موقت است که دو طرف درگیری انجام میدهند و هر لحظه امکان شکسته شدن آن وجود دارد. به طور مثال کره شمالی و آمریکا پس از جنگ کره وارد آتشبس شدند. به همین دلیل امکان وقوع جنگ در کره هیچگاه صفر نشده است.
آتش بس هیچگاه برای ایران قابل قبول نبوده است. چرا که به دلیل خوی رژیم صدام امکان شعلهور شدن جنگ همیشه وجود داشت. از طرف دیگر منابع کشور میبایست صرف آمادگی برای جنگ بعدی میشد. از همه مهمتر در آتشبس طرف متجاوز شناخته نمیشد.
قطعنامه 598 برای اولین بار بحث تجاوز گری صدام را مطرح کرد. این به آن معنا بود که رژیم صدام میبایست غرامت حملات خود به ایران را پرداخت کند. از طرف دیگر با ثبت تجاوزگری صدام در اسناد سازمان ملل، حق ایران برای دفاع به رسمیت شناخته میشد و در سالهای بعد از جنگ (مثل امروز) هیچکس نمیتواند به دروغ ادعا کند که ایران شروع کننده جنگ است.
جنگ پدیده وحشتناکی است. اما وقتی جنگ بر شما تحمیل میشود، میبایست با تمام قوا و منطق در برابر دشمن از خود دفاع کنی.