در وصیتنامه شهید «علی شمسیان» آمده است: سعیتان این باشد که به کودکان و نوجوانان قرآن، راه خدا و راه ولایت فقیه را بیاموزید.
به گزارش سرویس اجتماعی پایگاه خبری «راه آرمان»؛ شهید «علی شمسیان» هفتم ارديبهشت ۱۳۳۸، در روستای برفه از توابع شهرستان شهربابک متولد شد.
وی تا پايان مقطع متوسطه تحصيل كرد و ديپلم تجربی گرفت. سال ۱۳۵۸، ازدواج كرد. معلم بود، بهعنوان بسيجی در جبهه حضور يافت. سرانجام در بيست و سوم تير ۱۳۶۱ در كوشک بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید.
پيكر وی پساز تفحص در بیستم شهریور ۱۳۷۷ در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.
وصیتنامه شهید «علی شمسیان» را در سالروز شهادت مرور میکنیم:
بسم الله الرحمن الرحیم
ای پدر مهربان و عصاره رنج و زحمت، میدانم که با این دستهای پینه بسته در راه رضا قدم برداشتهای، کار میکنی و زحمت میکشی که ما ملت مستضعف را از وابستگی نجات دهید و تو و همکارانت به این آیه پاسخ دادهای وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ.
پدر مهربان، شاهد زحمتهای شما بودهام مرا ببخشید و ای مادر گرامی، میدانم که طاقت دوری فرزندت قدری مشکل و ناراحتکننده است. ای مادر مهربان صبر و استقامت را پیشه خود ساز، چون حضرت فاطمه و زینب(ع) و بقیه زنان که در صدر اسلام بودند باشید، ولی چه کنم که راه خدا در رگ پوستم پیوسته مرا رنج میدهد که اگر خدا نصیب کند به محبوبم خواهم رسید انشاءالله.
خواهرانم مرا ببخشید و چون زینب باشید و تا آنجا که میتوانید برای پیاده شدن حکومت اسلامی و انقلاب اسلامی به رهبری زعیم عالیقدر امام خمینی بکوشید، همسرم مرا ببخشید و مرا که در این مدت با هم بودهایم، میدانم که از دست من شاید ناراحت بودهاید و از شما میخواهم که هیچگونه ناراحت نباشید صبر کنید مثل دیگران.
ای همکاران محترم شما سعی و کوششتان را به کودکان و نوجوانان بکنید و قرآن و راه خدا و راه ولایت فقیه را به آنان بیاموزید و آنان را از سختیها و بلاها نجات دهید.
شاگردان عزیز و گرامی این را میدانم که نتوانستم برای شما آنطور که مورد رضای خداوند تبارک و تعالی باشد کاری کنم ولی از شما میخواهم که از خواندن نماز و قرآن غافل نشوید و همیشه و در هر کجا که هستید به یاد خدا باشید و برای پیاده شدن انقلاب اسلامی در سراسر جهان به رهبری امام امت خمینی بتشکن بکوشید، به دوستان و آشنایان عزیز بگویید یاد آن موقعی بخیر که همه با هم شبها در مسجد حومالدین برای پیادهشدن انقلاب کوشش میکردیم تا اینکه به یاری خدا و به رهبری امام انقلاب پیاده شد.
ای والدین گرامی از شما میخواهم که برای من گریه و زاری نکنید، شاد و خندان باشید، چون به قول خودتان وقتی که انسان ساعت مرگش فرا رسید در هر کجا که باشد دیگر از بین میرود و ای پدر مهربان اگر من شهید شدم امیدوارم که خودت با دستهای مبارک خودت مرا در خاک بسپارید و قبرم در کنار قبر شهدای برفه باشد.