شهید حسين ناصرى در وصیتنامه خود نوشته است: پدرجان خوشحال باش از اينكه هديهاى كوچک را در راه اسلام داديد.
به گزارش گروه فرهنگی پایگاه خبری «راه آرمان»؛ شهيد «حسین ناصری خواجهعسکری» سوم خرداد ۱۳۴۳ در روستا خواجهعسکر از توابع شهرستان بم به دنيا آمد. خواندن و نوشتن را میدانست. کشاورز بود. بهعنوان بسیجی در جبهه حضور يافت. بیستوششم اردیبهشت ۱۳۶۱ در شلمچه بر اثر اصابت ترکش بهشهادت رسيد. مزار وی در گلزار شهدای توکلآباد بم واقع است.
در ادامه گزیدهای از وصیتنامه شهید حسين ناصرى را میخوانیم:
بسم الله الرحمن الرحيم
به تمام برادرانم عرض مىنمايم راه امام خمينى رهرو باشيد. زيرا راه حضرت سيدالشهدا میباشد و اسلام به خون اينگونه جوانان احتياج دارد، به كسانى در راه خدا كشته مىشوند بدانيد زنده و در نزد پروردگار خود كاميابيد.
و لا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احياءعند ربهم يرزقون
يعنى به كسانى كه در راه خدا شهيد شدند مرده نپنداريد بلكه آنان زندهاند و نزد پروردگار خود كاميابند. من كوچکتر از آنم كه بخواهم به برادران و بسيج چيزى جهت كمك به روستائيان بگويم ولى حق روستايى بر دوش سپاه و تمام ارگانهاى انقلاب اسلامى مىباشد.
بنده به حاجآقا علامه امام جمعه شهرستان بم عرض كردم درباره مسجد همانطور كه امام امت خمينى بتشكن فرمود مسجد سنگر است پس براى روستايى سنگر اسلام به احتياجات منطقه برسيد، اگر شهيد شدم (پدرم) او را دلدارى دهيد كه در راه خدا شهيد داده و از اين جوانان تمام خانوادههاى به اسلام هديه كردند و لو اينكه من قايل نيستم در مقابل اين همه نعمت كه خدا به تمامى ما داده است و خواهران عزيزم شما يكىيكى بايد اسلام را با حجابتان يارى كنيد و هميشه هر آنى زينب گونه و مبارز باشيد و از برادرم حسن مىخواهم همانطور كه قول داديد منطقه را اسلامى بسازيد و نگذاريد خداى نخواسته يك وقت دوباره زير يوغ زورگويان و استعمارگران بروند و از حق خودتان خيلى دفاع كنيد.
در ضمن من از برادران بسيج و مسئول مربوطه خواهشمندم گروه مقاومت در آدورى و ديسك قرار بدهند جهت كمك به روستاييان. پدر جان از اينكه برايم ناراحتى زياد كشيدى و در عوض نتوانستم برایتان كارى بكنم، ولى خوشحال باش از اينكه هديهاى كوچک را در راه اسلام داديد و تو را بهمحمد (ص) پيامبر خدا قسم مىدهم درباره من ناراحت نباشيد و همچنين مادرم كه خيلى دوستت میدارم ولى اگر خواسته من راحت باشم شما هيچ گريه نكنيد.
در آخر از شما و پدرم هر دو استدعاى عفو دارم خدا در عوض شما را ببخشد از برادرانم مطمئنم بهخصوص على و حسن كه خيلى همسنگر بوديم و از برادر گذشته دوست راه يكديگر بوديم كه خودش بارها راهى جبهه بودند ولى گرفتارى خانواده و ديگر گرفتاریها به آنها اجازه نداد و بدانيد هميشه حق بر باطل پيروز است انشاءالله تعالى و از خدا مىخواهم حكومت اسلامى ايران را يارى كنيد و امام زمان و نایب برحقش امام خمينى را همانطور كه تاكنون كمک بود، كمک باشد.