کرمانیها امسال نیز در آخرین جمعه ماه رمضان در حمایت از مردم مظلوم فلسطین و غزه به میدان آمدند اما حضور مادران و کودکان بیشاز گذشته بود.
به گزارش سرویس اجتماعی پایگاه خبری «راه آرمان» امروز آخرین جمعه ماه مبارک رمضان است مثل هر ساله لبیک به کلام آن امام بزرگ، روزهداران قرار است که در حمایت از مردم مظلوم فلسطین به میدان بیایند و روز چهانی قدس را فریاد بزنند.
معتقدم رسم کرمانیها در این روز متفاوت است البته رسم نیست بلکه وفای بهعهد است، عهدی که شهید قدس همان فرمانده همیشه در میدان «شهید حاجقاسم سلیمانی» در وصیتنامهاش بیان کرد... «دوست دارم کرمان تا همیشه با ولایت بماند».
در پایتخت مقاومت جهان اسلام وعده آغاز رهپیمایی از میدان فلسطین داده شده است؛ مثل همیشه بهعنوان خبرنگار زودتر حرکت میکنم تا بتوانم خودم را در موقیعت بهتری قرار دهم و از حضور مردم در این روز روایت کنم.
ساعت ۹ صبح است، خیابانهای منتهی به میدان فلسطین بسته شدهاند و برای رسیدن به جایگاه اصلی باید مسیری را پیاده حرکت کرد.
در مسیر راه، خیابانها خلوت هستند اما مردم قطره قطره در حال جمعشدن برای حضور در راهپیمایی روز قدس هستند تا همچون نیلی بر سر فرعون زمان خروش کنند.
صحنههای بینظیری است؛ مادری درحالیکه پرچم فلسطین در دست دارد و دو فرزندش در کنار او نیز پرچم ایران در دست دارند به سوی میدان فلسطین در حرکت است، نزدیکتر میروم از او میپرسم برای چه به سمت میدان فلسطین در حرکت هستی؟ پاسخ میدهد: من مادرم، ماهها است که در قاب تلویزیون صحنههایی را میبینم که دل هر مادری را به خون میکشاند، امروز اول وقت بههمراه دو فرزندم آمدهام تا به مادران فلسطینی بگویم، من در کنارتان هستم با فرزندانم بهمیدان آمدهام و این را یک وظیفه میدانم.
از او جدا میشوم، چشم میگردانم بیشاز هر چیزی حضور پدران و مادرانی را میبینم که دست کودکان خود را گرفتهاند و بهسوی مسیر اصلی راهپیمایی در حرکت هستند.
یک طرف دو مادری که باهم آمدهانند و دست فرزندانشان را در دست گرفتهاند، آنطرفتر خانوادهای از پدر و مادر گرفته تا دختر و پسر قدم میزنند برای رسیدن به دریای خروشان اتحاد و همیستگی...
در مسیر راه پیرمردی نشسته است درحالیکه عکس امام(ره) و پرچم ایران را در دست گرفته است، از او عکس میگیرم، از من با لفظ دخترم از تو ممنونم تشکر میکند.
بیآنکه از او سوالی بپرسم میگوید: این عهد من است که هر سال راهپیمایی روز قدس حضور داشته باشم؛ دخترم مگر میتوانم ببینم که پدران و مادران فرزندانشان توسط رژیم ملعون صهیونیستی کشته میشوند اما بیتفاوت باشم، نمیتوانم راه بروم اما در همین گوشه مینشینم تا جمعیت بیاید و یکی دو قدمی با آنها همراه شوم.
هرچه که بهسمت میدان فلسطین نزدیکتر میشوم جمعیت بیشتری را میبینم که از مسیرهای مختلف به میان آمدهاند و درحالیکه زیر لب صلوات زمزمه میکنند پرچم بهدست حرکت میکنند.
در مسیر و در نزدیکی محل شروع راهپیمایی اما کارهای فرهنگی جالبتری بسبتبه سالهای گذشته انجام شده است که اتفاقاً بیشتر کودکان در اجرای آن سهیم هستند؛ انگار که قرار است فرزندان یا همان نسل شهید سلیمانی از کودکی بدانند که ظالم و مظلوم کیست.
در قسمتی از مسیر راهپیمایی کودکان بر روی شیشه در حال نقاشی هستند و در تلاشاند تا با آبرنگهایی که دارند بر روی شیشه کودکان مظلوم فلسطین را به تصویر بکشند و اینگونه مظلومیت آنان را فریاد بزنند.
لالهای را کشیده و در حال رنگآمیزی است از او میپرسم، اسمت چیست؟ پاسخ میدهد: حُسنی، ادامه میدهم این نقاشی چیست یا بگو برای چه این نقاشی را کشیدهای؟ دست از نقاشی برمیدارد و درحالیکه به من نگاه میکند، پاسخ میدهد: من کودکان غزه را میکشم، آن را آدمهای بد میکشند و من دلم برایشان میسوزد.
از حُسنی جدا میشوم، آنطرفتر باز هم کودکان در حال نقاشیاند اما اینبار بر روی کاغذ نقاشیهای از پیش کشیده شده را رنگ میکنند؛ درحالیکه بر روی همه آنها نوشته شده است «غزه را آزاد خواهیم کرد».
در گوشهای میایستم و به جمعیت نگاه میکنم، صحنههای ظلم ستیزی و فریاد «مرگ بر اسرائیل» یکی پس از دیگری در برابر چشمانم عبور میکنند، بیش از هر چیزی حضور مادرانی را میبینم که فرزندانشان را در کالسکه گذاشتهاند، دست آن یکی دیگر را در دست گرفتهاند و قدم برمیدارند.
مادری را دیدم که دست دو دخترش را در دست داشت، به سویش حرکت کردم، گفتم خبرنگارم و بلافاصله از او پرسیدم، شما هم با فرزندانت به راهپیمایی آمدهای، دلیلش چه بود؟ لبخند تلخی زد و گفت: وظیفه هر مسلمانی است که از مظلوم دفاع کند، با فرزندانم بهیاد مادران و فرزندان داغدیده غزه به این راهپیمایی آمدهام.
کم نبودند دهه هشتادیهایی که چفیه بر سر حضور داشتند و اتفاقاً یکی از آنها داشت بر روی بنری که در مسیر راهپیمایی زده بودند تا برای مردم مظلوم غزه و ظالمان اسرائیل مطلبی نوشته شود، مطلبی مینگاشت.
روی بر بنر را خواندم، برای مردم مظلوم غزه نوشته شده بود: به امید آزادی غزه، مردم ایران در کنار شما است، آمدهام به نیابت تمامی کودکان غزه، ما با تمام آنچه که داریم از غزه دفاع میکنیم.
و در کنارش برای ظالمان اسرائیل نوشته شده بود: نابودی اسرائیل نزدیک است، حریفت منم، پایان اعلام صهیون با ما است، مرگ بر اسرائیل و...
از دوستانش که در کنار او ایستاده بودند، پرسیدم شما دهه هشتادیها برای چه در این راهپیمایی حضور یافتید؟ یکی از آنها که تصویر امام (ره) را در دست داشت، گفت: دیگر جنایات این رژیم کودککش بر همه آشکار شده است از سراسر جهان به یاری مردم غزه بهپا خواستند شایسته نبود ما بیتفاوت باشیم، البته یکی از دلایل حضور ما در این راهپیمایی اقدام احمقانه و وحشیگرانه رژیم صهیونیستی بود که سفارت ایران را در سوریه بمباران و باعث شهادت سرداران ایران شد، ما از این جنایت چشمپوشی نمیکنیم و خواهان انتقام هستیم.
از آنها جدا شدم دیگر به میدان فلسطین رسیده بودم، مالامال از جمعیت بود، پرچمهای فلسطین، حزبالله و ایران در دستان مردم به اینسو و آنسو تکان میخورد و با فریاد حیدر حیدر منتظر آغاز راهپیمایی بودند.
شروع مراسم با قرآن بود، آیاتی خواهند شد « وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى ٱلَّذِينَ ٱسۡتُضۡعِفُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَنَجۡعَلَهُمۡ أَئِمَّةٗ وَنَجۡعَلَهُمُ ٱلۡوَٰرِثِينَ»
جمعیت شروع به حرکت کرد، مردم پشت سر یکدیگر با گامهای کوچک و فشرده قدم برمیداشتند، از جوان، پیر، زن و مرد هم با هم فریاد میزدند « یا ایها المسلمون، غزه شده غرق خون»....
مردم بهسوی مصلی امام علی(ع) به حرکت افتادند، روزهدارانی که حالا بعد از عبور از نیمه روز و فریاد «مرگ بر اسرائیل» برای اقامه نماز جمعه حرکت میکردند.
بهعنوان یک خبرنگار به جستجو در گوشی پرداختم تا ببینم در شهرستانهای کرمان امروز چهخبر بوده؛ بازهم حضور مردم سراسر استان کرمان دیده میشد، از شرق استان تا غرب، همه برای دفاع از مظلوم حضور پیدا کرده بودند.
رئیس دانشکده فنیوحرفهای استان کرمان گفت: آتشی که در دانشگاههای آمریکا شعلهور است ناشی از مقاومت مردم مظلوم غزه است که این مسئله موجب تغییر نظم جهانی ...