تاریخ انتشار :سه شنبه ۲۸ فروردين ۱۴۰۳ ساعت ۰۰:۰۵
۰
plusresetminus
وصیت شهید «باقر منصوری»:

ما آمدیم از خون امام حسین(ع) دفاع کنیم

شهید «باقر منصوری» در وصیت‌نامه خود آورده است: ما آمدیم از خون امام حسین(ع) دفاع کنیم و به اسم راهیان کربلا آمدیم و کربلا را ندیدیم.
ما آمدیم از خون امام حسین(ع) دفاع کنیم
به گزارش سرویس فرهنگی پایگاه خبری «راه آرمان» شهید «باقر منصوری» بیست‌ویکم مرداد ۱۳۱۵ در روستای داربیدخوان از توابع شهرستان زرند به‌دنیا آمد. سواد خواندن و نوشتن نداشت، سال ۱۳۳۵ ازدواج و مجدداً سال ۱۳۴۳ ازدواج کرد و حاصل این دو ازدواج دو پسر و پنج دختر بود.

وی کارمند شرکت زغال‌سنگ بود و به‌عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. چهارم خرداد ۱۳۶۷ در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکر وی مدت‌ها در منطقه برجا ماند و پس‌از تفحص سال ۱۳۷۴ در گلزار شهدای زادگاهش به‌ خاک سپرده شد.

وصیت‌نامه شهید «باقر منصوری» را بخوانیم:
ما همه پیمان بستیم و با خون خود در دفتر جنگ امضا کرده‌ایم که تا آخرین قطره از این آب و خاک و خون هزاران شهید و خون سرور آن‌ها امام حسین(ع) دفاع کنیم. همسر عزیزم اگر من همسر بدی برای شما بودم شما مرا ببخشید و از همه کارهای من صرف‌نظر کنید و در کارهای خودتان و بچه‌ها همگی کوشا و موفق باشید.

من زمانی که آماده بودم دختر کوچکم از من چند دفعه سوال کرد که شما جبهه می‌روید کی برمی‌گردید و این گفتار فراموشم نمی‌شود و به‌یاد آن روزی که امام حسین(ع)  به‌میدان می‌رفت دخترش زانوی اسب پدر را گرفت و می‌گفت پدرم کی می‌آیی؟ شما هم با یاد او و همه شهیدان عزاداری کنید.

اگر قاب و تابوت مرا آزاد بگذارید که همه دوستان روی مرا ببوسند که روی آن‌ها به من باشد، مخصوصاً خواهرم که روزی که آمدم او را ندیدم و خداحافظی نکردم.

اگر فرزندم منصور برگشت تقاس خون مرا بگیرد و اسلحه مرا بردارد و اگر او هم شهادت قسمتش شد به‌جای علی اکبر امام حسین(ع) تقدیم می‌کنیم و از هیچ بیم و هراسی ندارم و محمود هم که دست در راه برادر امام حسین(ع) داده و آن‌را هم نمی‌توانم بگویم که تقاص خون من و فرزندم را بگیرید چون او به سهم خودش  از بدنش داده؛ امیدوار هستم که فرزندان برادرم در سنگرهای خالی ما بیایند و از خون و اسلحه من دفاع کنند.

در بزرگ‌کردن فرزندان من کوشا باشید تا در جهت اسلام و دین و حجاب حفظ باشند.

ما آمدیم از خون امام حسین(ع) دفاع کنیم و به اسم راهیان کربلا آمدیم و کربلا را ندیدیم و اگر خدا خواست و شما به کربلا رفتید احوال ما را از امام حسین(ع) بپرسید و جویای حال ما بشوید و از سربازان او یاری جویید.

حال که سعادت نصیب ما شد تا با پسرم منصور در گردان رزهی باشیم و در عملیات شرکت کنیم و جان خود را در دل خاک گرم خوزستان و کربلا ازدست بدهیم بسیار خوشحال هستیم.

منع: نوید شاهد
انتهای خبر/ پسند https://armanekerman.ir/vdccxxqse2bq008.ala2.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

آخرین عناوین