در وصیتنامه شهید «عباس جعفریکهنوئیه» آمده: مسئولیت بسیار سنگینی بر گردن شماست، مبادا پست و ریاست شما را مغرور کند.
به گزارش سرویس اجتماعی پایگاه خبری «راه آرمان»؛ شهید «عباس جعفریکهنوئیه» چهارم ارديبهشت ۱۳۴۱، در روستای چاهورچی جوزم از توابع شهرستان شهر بابک زاده شد.
وی تا پايان مقطع متوسطه درس خواند و ديپلم اقتصاد گرفت. بهعنوان بسيجی در جبهه حضور يافت. سرانجام هشتم مرداد ۱۳۶۲، در مهران توسط نيروهای عراقی بر اثر اصابت تركش شهيد شد.
بخشهایی از شهید «عباس جعفریکهنوئیه»؛ را با هم مرور میکنیم:
بسم الله الرحمن الرحیم
اینک به جبهه میروم تا پس از هزار و سیصد و اندی لبیک گوی فریاد هل من ناصر ینصرنی سالار شهیدان، از آن سوی مرزهای کشور اسلامیمان باشم. اگرچه لایق باشم. اینجانب بدون هیچگونه تحمیل وابستگی با شناخت کامل از راهم عازم میشوم.
خداوندا از من بپذیر جهادم را. جهادی که همراه با بهدست گرفتن سلاحهای باقیمانده از شهدای راه توست. شهیدانی که با ریختن هر قطره خون خود، ما را غرق در مسئولیت کردند.
مسئولیتی بس بزرگ که هر لحظه باید جوابگوی هزاران مادر جگرگوشه دل از دست داده، هزاران طفل اشکریز بیسرپرست و دهها هزار معلول دست و پا از دست داده بر گردن داریم.
خدای نکرده نشود فردای قیامت نتوانیم جوابگوی شهدایمان باشیم. این برادر حقیر شما به کلیه امت حزبالله به دوستان آشنایان تاکید میکنم، هر چه شما کردید معنویات خود را بالا ببرید. نکند خدای ناکرده در خود فرو روید و خون دهها هزار شهید را نادیده گیرید. لحظهای از فرمان امام غفلت نکنید که دوباره در لجنزار فساد فرو خواهید رفت و بسی کفران نعمت کردهاید.
نمازها را بااهمیت بدانید. مساجد را خالی نگذارید و اما تو ای مادر رنجور عزیزم باید مرا ببخشید. از آن زحمات طاقتفرسایی که برای من کشیدید بیخوابیهای شبانه، زحمات کمرشکن روزانه، زحماتی که هر چند زبان گویا باشد نتواند ذرهای از آن زحمات را بر زبان آورد. از اینکه نتوانستم حتی زحمات یک روزت را جبران کنم بخشش میخواهم.
مرا حلال کن و تو ای برادر عزیز که از هفت سالگی با کارگری و دستهای پینه بسته خود مرا بزرگ کردی و علاوه بر برادری حق بزرگ پدری بر گردن من داری. در آن گرماهای طاقتفرسا عرق ریختید و با پول کارگری مرا به این حد رساندی و این برادر حقیرت نتوانست یک ذره جبران کند مرا ببخش و همینطور تو ای همشیره عزیز و اما شما اقوام گرامی چنانچه خدای ناکرده بر اثر طفولیت خطایی از من دیدهاید مرا ببخشید از اینکه توفیق خداحافظی پیدا نکردم مرا ببخشید.
اما به مسئولان ادارات دولتی و ارگانها بهعنوان یک برادر کوچک تذکر میدهم که مسئولیت بسیار سنگینی بر گردن شماست. توجه زیاد کنید به این ملت مظلوم آزاد شده از زیر ظلم و جور ستمشاهی. مبادا کارهای آنها را مختل بگذارید که پایمال کردن خون هزاران شهید است و در قیامت جوابگو هستید.
مبادا مقام پست و ریاست شما را مغرور کند و با این پینه به دستها بهطور ناعادلانه رفتار کنید و اما شما ای احتکارگران زالوصفت به خود آیید و خون این مظلومان را بیشتر نمکید و آنها را به ستوه در نیاورید. آیا فکر آخرت را میکنید یا خیر؟ اما امیدوارم آنها هم خود را اصلاح کنند.