برخی پیاده شدند و عدهای سوار شدند. شکایت از امکانات قطار زیاد شد که یک نفر ترمز را کشید.
به گزارش سرویس سیاسی راه آرمان؛ دکتر محمدعلی رنجبر در کانال خود نوشت: کاروان ما قرار بود در ایام نوروز از تهران عازم شلمچه شود
بعد از شلمچه به سمت کربلا و از کربلا به مدینه و از مدینه به قدس
راه و مسیری طولانی باید پشت سر میگذاشتیم
رهبر و لیدر کاروان همه را جمع کرد
از تجربیات و احساسات و عواطف گذشتگانی که به این سفر رفته بودند و از حس شیرینی که به انسان دست میدهد گفت
وقتی این شیرینیها بیان می شد برخی ها اشک شوق در چشمانشان جمع شده بود
گویی خودشان را در شلمچه و کربلا و مدینه و قدس می دیدند
رهبر کاروان بعد از دقایقی بسیار حکیمانه از سختی و دشواری و موانع مسیر هم گفت
و اینجا بود که عده ای دچار تردید شده و خیلی زود انصراف دادند
میگفتند طاقت سختی نداریم
اما بازماندگان کاروان را تکمیل کردند و همگی سوار قطار شدند
پیر و جوان
مرد و زن
کودک و نوجوان
سفید و سیاه
غنی و فقیر
با سواد و بی سواد
خلاصه از همه قشری سوار شده بودند
ما هم واگن 14 کوپه 5 بودیم
فرزندانم خوشحال بودند
میگفتند بابا ممنونیم سوار قطار شدیم
خیلی کیف میده
بالا و پایین میپریدند و خوشحال بودند
تقریبا یک ساعتی که گذشت دختر کوچیکه گفت بابا کِی میرسیم؟
گفتم بابا هنوز خیلی مونده و برای اینکه حوصله اش سر نره گفتم بیا برات قصه بگم
شروع کردم به قصه گفتن
قصه های قرآنی
از نوح و هود و صالح و شعیب و موسی و عیسی سلام الله علیهم اجمعین گفتم
اینکه چگونه صبر کردند تا به هدفشان رسیدند
بالاخره توانستم با ادبیات داستانی قانعش کنم
اما یک ساعتی گذشت و قطار در ایستگاه بین راه توقف کرد تا عده ای پیاده شوند و عده ای دیگر سوار
مجدد گفت بابا فکر کنم رسیدیم چون عدهای پیاده شدند
گفتم عزیزم اینها هدف و مقصدشان همینجاست
ما هنوز خیلی راه داریم
کمی به فکر فرو رفت و لحظاتی بعد در حین بازی با گوشی خوابش برد
از فرصت استفاده کردم و آمدم بیرون کوپه
از کوپه ها عبور کردم و وارد واگن بعدی شدم
جالب بود
هر کوپه و واگنی یک بحثی بود
یکی از مشکلات اقتصادی اش میگفت
یکی از گرانی
یکی از فساد
یکی از بی عدالتی
یکی از بی انضباطی
یکی از بی نظمی
یکی هم از بی حجابی
اما جالبتر اینکه قطار، امن و استوار به مسیرش ادامه می داد
کمی جلوتر رفتم و به واگنی رسیدم که عدهای میگويند امکانات قطار خوب نیست و ما میخواهیم پیاده شویم
عدهای دیگر می گفتند ما فکر نمیکردیم این مسیر اینقدر طولانی باشد و می خواهیم پیاده شویم
روحانی کاروان هم داشت برایشان توضیح میداد که برای پیاده نشدن قانع شان کند
عجیب بود
اینها هم مثل فرزند کوچکم بی تابی می کنند
به ناگاه یاد این کلام امیرالمومنین علیه السلام افتادم
که خطاب به یارانش میفرمود
حلوم الاطفال
شما عقلتان به مانند بچه هاست
یعنی انسانها گرچه بزرگ اند اما برخی ها عقلشان همان عقل بچگی است
بزرگ نشده اند
سعی کردم برایشان توضیح دهم
همان حرفهایی که برای فرزندم زدم به آنها نیز گفتم
برخی ها قانع شدند
اما برخی دیگر گفتند مگر ما بچه ایم
شما می خواهید ما را به ناکجاآباد ببرید
ما هم نمی خواهیم با شما بیاییم
قطار به ایستگاه رسید
برخی از اینها پیاده شدند و البته عده ای دیگر سوار شدند
خلاصه قطار پیش می رفت و عده ای هم غُر می زدند
ناگهان قطار به صورت عجیبی با سر و صدا و تکان بسیار متوقف شد
همه منتظر بودند که چه اتفاقی افتاده
به یکباره صدای اعتراض و سر و صدا از دو کوپه بلند شد
میگفتند ما پیشمان شدهايم
میگفتند شما دیوانه اید ما در اینستا و توییتر دیده و خوانده ایم این قطار، قطار مرگ است و همهی شما را نابود میکند
میگفتند شما جلوی آزادی انتخاب ما را گرفتید و ما هم ترمز اضطراری را کشیدهایم
حال باید اینها را قانع میکردیم
برخی شون که پا را فراتر گذاشته و شعارهای هنجارشکنی هم میدادند
اصرار هم داشتند که همان وسط بیابان پیاده شوند
انسان تاسف میخورد از این مصدومین شبکه های اجتماعی که نمی دانستند چه بلایی در این بیابان سرشان میآيد
خلاصه برخی را قانع کردیم و برخی هم پیاده شدند
قطار مجدد به حرکت افتاد
و چند ساعتی پیش رفتیم
تا اینکه باز هم قطار را متوقف کردند
مردی داد میزد یا جای من اینجاست یا جای این آدمها
و این قصه ادامه داشت و هر از چندی عدهای با یک بهانه ای ترمز قطار را می کشیدند و داد و بیداد راه می انداختند و عدهای هم از قطار پیاده میشدند
اما خب خودشان ضرر میکردند
چون ایستگاه بعدی نفرات جدیدی که شوق این سفر را داشتند سوار میشدند
خدایا چقدر سخت است
راهبری این قطار...
بله دوستان راهبری قطار انقلاب سخت است
دشوار است
چه میکشد رهبر این قطار
هر چه فریاد میزند اولویتها را دریابیم
اما عدهای کار خودشان را میکنند و هر بار ترمز اضطراری را میکشند که یا جای ما اینجاست یا جای اینها
حواسمان باشد
ترمز را بیخود و بی جهت نکشیم
نیاز باشد رهبر انقلاب ترمز را میکشد و عده ای را پیاده می کند و مسیر را ادامه میدهد.
مزار شهید عبدالمهدی مغفوری سالهاست که چون امامزادهای در گلزار شهدای کرمان ملجاء مردم کرمان شده است و کرمانیها از این شهید حاجات و کرامات بسیار دیدهاند....
تمام حقوق محفوظ بوده و استفاده از مطالب
سایت با ذکر منبع بلامانع است.