تاریخ انتشار :جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ساعت ۱۸:۲۱
۰
plusresetminus
وصال بانو خاتون خشوعی پس از ۳۴ سال فراق با فرزندشهیدش مهدی تحویلیان در رفسنجان
فایل ویدیو
به گزارش راه آرمان؛ آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؛ حال که پدر رفته چرا، حال که مادر کمرش در غم تو خم گشته چرا، حال که رخ خواهر در رنج تو شکسته شده چرا، حاله که برادر در دوری تو پیر شده چرا. آمدی جانم به قربانت ولی خوب شد؛ آمدی و مادر دگر چشم به راه نیست، خواهر دگر بی پناه نیست،  برادر دگر تنها نیست، اما آه از دل پر خون پدر که دیگر نیست …

آن روز که داشتی میرفتی مادر برایت آرزو ها داشت که یک روز بهاری می آیی، تورا در آغوش میگیرد و بوسه بر پیشانی ات میزند؛ اما بهار که نیامدی هیچ، رفتی و پس از ۳۴ سال در یک روز سرد پاییزی آمدی. چه کسی از دل مادر مهدی خبر داشت آن لحظه که قد و بالای رعنای پسر را بویید و بوسید و حالا در دستان نحیف مادر که فقط تکه پارچه ای در آن است و  بوی یوسف گم گشته اش را میدهد.
نوبهاران تو زود به پاییز  رسید
در انتظار تو جان ها به لب ها رسید
روز و شب با تو به صحبت نشستم
صحبت دل من نیمه شب به گوشت رسید؟

رقیه غیاثی 

انتهای پیام/ https://armanekerman.ir/vdchvinz623niqd.tft2.html
مطالب مرتبط
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما